به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا

 

 امروز با دوست دخترم بیرون بودم،تا رسیدم خونه دست کردم تو جیبم دیدم گوشیم نیست!
 زنگ زدم کسی پاسخ نداد !
  مسیری رو که پیاده اومده بودم برگشتم،نبود!
 منم جوگیر!!!
 گفتم : خدایا اگه پیدا بشه یه گوسفند میکشم!!!
 خلاصه با حال و روز داغون برگشتم خونه زنگ زدم به دوست دخترم گفتم: عزیزم... من گوشیم گم شده، اگه زنگ زدی یا پیامک دادی پاسخ ندادم نگران نشو!!!
 گفت: «نه عزیزم من نگران نشدم!!! چون گوشیتو توی ماشین من جا گذاشتی!!! ولی نیوشا جون و نازی جون و عسل جون تا حالا کلی اس.ام.اس دادن یک بند هم دارن زنگ میزنن!فکر کنم اونا خیلی نگرانت شدن! گوشیتو میندازم تو سطل آشغالِ کنارِ درِ ورودیِ همون پارکِ خراب شده ای که با توی عوضی توش آشنا شدم! دیگه هم به من زنگ نزن! باااای هانــــــی ..! »

 

اکنون یه پرسش : من باید گوسفند بکشم یا نباید بکشم؟؟؟



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تاريخ : شنبه 6 اسفند 1390برچسب:دوست دختر,هانی,بای,داغون,,
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی