به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا

 

در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند.

یکی از آنها جانسون و دیگری پیتر بود و از کودکی با هم بزرگ شده بودند ، آنقدر این دو دوست رابطه خوبی با هم داشتند که نیمی از اهالی دهکده فکر میکردند این دو نفر با هم برادرند با این حال که هیچ شباهتی به هم نداشتند...

اما این حرف اهالی نشان از اوج محبتی بود که میان این دو نفر وجود داشت و همیشه پیتر و جانسون رازشون رو به همدیگه میگفتند و برای مشکلاتشون با همدیگه همفکری میکردند و سرانجام یه راه چاره براش پیدا می کردند. اما اکثر اوقات جانسون این مسائل رو بدون اینکه پیتر بدونه با دوستای دیگه اش در میان میگذاشت...

وقتی پیتر متوجه این کار جانسون می شد ناراحت می شد اما به روش هم نمی آورد ، چون آنقدر جانسون رو دوست داشت که حاضر نبود حتی برای یک دقیقه تلخی این رابطه رو شاهد باشه و به خاطر همین احترام جانسون رو نگه می داشت و باز هم مثل همیشه با اون درد دل می کرد...

سالها گذشت و پیتر ازدواج کرد و رفت سر خونه زندگیش، اما این رابطه همچنان ادامه داشت و روز به روز عمیق تر می شد.

روزی پیتر می خواست برای یک کار خیلی مهم با خانواده اش بره به شهر به خاطر همین اومد و به جانسون گفت من دارم می رم به طرف شهر، اما اگه امکان داره این کیسه پول رو توی خونت نگهدار تا من از شهر برگردم...

جانسون هم پول رو گرفت و رفیقش رو تا دروازه خروجی بدرقه کرد اما وقتی داشت به خونه برمی گشت، سر راه رفت پاتوق خودش و شروع کرد با دوستاش تفریح کردن...

هوا دیگه داشت کم کم تاریک می شد و جانسون با دوستاش می خواست خداحافظی کنه اما دوستاش گفتن هنوز که زوده چرا مثل هر شب نمی ری؟

اونم گفت که پولهای پیتر توی خونست و باید زودتر بره خونه و از پولها مراقبت کنه...

خلاصه خداحافظی کرد و رفت ، وقتی رسید خونه سریع غذاشو خورد و رفت توی اتاقش و پولها رو هم گذاشت توی صندوقش و گرفت تخت تخت خوابید بی خبر از اتفاقی که در انتظارش بود ...

بله درست حدس زدید !!!

چند نفر شبونه ریختن توی خونه و پولها رو با خودشون بردند!

جانسون صبح که از خواب بیدار شد متوجه این موضوع شد و از ناراحتی داشت سکته می کرد ! تمام زندگیش رو هم اگه می فروخت نمی تونست جبران پولهای دزدیده شده رو بکنه.

از ناراحتی لب به غذا هم نزد...

غروب بود که دید صدای در میاد. در رو که باز کرد دید پیتر اومده تا پولها رو با خودش ببره. وقتی جانسون ماجرا رو براش تعریف کرد، پیتر به جای اینکه ناراحت بشه و از دست جانسون عصبانی باشه، شروع کرد به خندیدن و گفت : می دونستم، می دونستم که بازم مثل همیشه نمی تونی جلوی زبونت رو بگیری. اما اصلاً نترس. چون من فکرشو می کردم که این اتفاق بیافته. به خاطر همین چند تا سکه از آهن درست کردم و توی اون کیسه ریختم و اصل سکه ها رو توی خونه خودم نگه داشتم و چون می دونستم که کسی از این موضوع با خبر می شه و تو به همه می گی که سکه ها پیش تو بوده، خونه من امن تر از تو بود. الان هم اصلاً نگران و ناراحت نباش شاید از دست من و این رفتارم ناراحت بشی، اما این درسی برات می شه که همیشه مسائلی رو که دیگران با تو در میون میگذارند توی قلبت محفوظ نگه داری و به شخص ناشناسی راز دلت رو بازگو نکنی ...

 

 

سخن روز : چهار چيز است که قابل بازيابي نيست : سنگ پس از پرتاب شدن،

سخن پس از گفته شدن، فرصت پس از از دست رفتن، و زمان پس از سپري شدن...





تاريخ : شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:پیتر,جانسون,,
ارسال توسط سورنا



ادامه مطلب...

تاريخ : پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:مادرشاهی,زن ستیزی,زن ستیزانه,مردسالار,مردسالارانه,جانسون,جامی,سلامان و آبسال,سلامان,آبسال,ادبیات فارسی,ادبیات پارسی,ناصر خسرو,زن پارسا,زن عفیف,اوحدی مراغه ای,شکنج,تحقیرآمیز,خاشع,خاشعانه,دلبر,سلسله مو,مکتب صوفیه,صوفی,حتا,نیرنگ,لیلی و مجنون,ایده آل,همسر شاعر,خسرو و شیرین,وامق و عذرا,ویس و رامین,عبید زاکانی,ملا محمد مجلسی,مجلسی,حلیه المتقین,یوسف و زلیخا,رودابه,تهمینه,فرنگیس,گردآفرید,منیژه,سودابه,مالکه,ناپارسا,حرمسرا,نازایی,معاشرت,گرماگرم,گرشاسب نامه,گورنک شاه,جمشید,زردشت,مهر سپندان,بی بر,ارداویراف نامه,ارداویراف,سروش پاک,ایزد آذر,نفرین,دهلوی,امیر خسرو,امیر خسرو دهلوی,ستایش مادر,دوران جاهلیت,جاهلیت,برقع,عفیفه,سپندینه,رابعه علوی,رابعه,شامخ,مرشد,مرشدی,محمد عوفی,طاهره قره العین,شیخ فرید الدین عطار نیشابوری,تذکره الاولیا,نثار,ادبیات کلاسیک ایران,ادبیات کلاسیک,درخت گلابی,روسپی,بوکاچیو,دکامرون,هزار و یک شب,چوسر,کانتربری,حکایت تاجر,ارسطو و فیلیس,زینت المجالس,حوجی,فساد اجتماعی,آقا جمال خوانساری,عقاید النساء,کلثوم ننه,شوخ طبع,گیس سفید,,
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 78 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی